شعری زیبا از دوست شاعرم آقای محمد عابدینی
چهارشنبه, ۷ اسفند ۱۳۹۲، ۰۱:۲۵ ب.ظ |
صابر معصومی |
۰ نظر
در زمهریر این همه رویای یخ زده گل کن هلا ترنم لب های یخ زده! وهمی غریب در دل من ریشه کرده است چیزی شبیه یک شب یلدای یخ زده کار دل ـ این شکسته ـ به دیوانگی کشید در ازدحام این همه نجوای یخ زده خورشید من !بتاب برای خدا مرا مگذار در تصرف شب های یخ زده امروز هم گذشت ولی تو نیامدی من ماندم و مصیبت فردای یخ زده!
- ۹۲/۱۲/۰۷